تلنگرانه!!!
سه شنبه 19 دی 1391برچسب:, :: ::  نويسنده : ریحانه

 

 

 

دست به دامن خدا که میشوم....

 

چیزی آهسته درون من به صدا میاید که ...

نترس........!

 

از باختن تا ساختن دوباره فاصله ای نیست ....!

سه شنبه 19 دی 1391برچسب:, :: ::  نويسنده : ریحانه

 

آقـای ِ شهـردار!
بـگوییـد
ایـن قـدرعـوض نکـننـد
رنـگ و روی ِ ایـن شـهرِ لـعنتـی را ...
ایـن پیـاده رو هـا ...
میـدان هـا ...
رنـگ و روی ِ دیـوار هـا ...
                                        /خـاطراتـم/

 دارنـد از بیـن می رونـد!

 

 

یک شنبه 17 دی 1391برچسب:, :: ::  نويسنده : ریحانه

 

کاش همان کودکی بودم که حرفهایش را از نگاهش میتوان خواند

اما اکنون اگر فریاد هم بزنم کسی نمی شنود

دلخوش کرده ام ، که سکوت کرده ام

سکوت پر بهتر از فریاد توخالیست

 دنیا راببین …

بچه بودیم از آسمان باران می آمد،

بزرگ شده ایم از چشمهایمان اشک می آید…

بچه بودیم درد دل را با هزار ناله می گفتیم ، همه می فهمیدند …

 بزرگ شده ایم ، درد دل را به صد زبان می گوییم ،

 اما هیچ کسی نمی فهمد …

یک شنبه 17 دی 1391برچسب:, :: ::  نويسنده : ریحانه

 

نه تو می مانی و نه اندوه و نه هیچیک از مردم این آبادی....

به حباب نگران لب یک رود قسم....

و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت.....

غصه هم میگذرد.....

آنچنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند......

لحظه ها عریانند....

به تن لحظه خود جامه ی اندوه مپوشان هرگز.........
یک شنبه 17 دی 1391برچسب:, :: ::  نويسنده : ریحانه

 

در جواب اون‌هایی که تا کمی بهشون فشار میاد از خدا شکایت می‌کنند :

گنجشك به خدا گفت: لانه كوچكی داشتم آرامگاه خستگیم و سرپناه بی كسیم بود طوفان تو آن را از من گرفت كجای دنیای تو را گرفته بودم؟؟؟

خدا گفت: ماری در راه لانه ات بود تو خواب بودی باد را گفتم لانه ات را ویران كند!! تا تو از خطر ایمن بمانی...


 

 

شنبه 25 دی 1391برچسب:, :: ::  نويسنده : ریحانه

مولای من! ای كاش آن اوایل كه زبان گشودم، نزدیكانم مرا به گفتن یا مهدی وا می‌داشتند.

ای كاش مهد كودكم، مهد، آشنایی با تو بود.

كاشكی در كلاس اول دبستان، آموزگارم الفبای عشق تو را برایم هجی می‌كرد و نام زیبای تو را سر مشق دفترچة تكلیفم قرار می‌داد.

آقای من! از كجا آغاز كنم؟ از خود بگویم یا از دیگران؟ از نسل‌های گذشته بگویم یا از نسل امروز؟

از دوستان شكوه كنم یا از دشمنان؟ از آنانی بگویم كه خاطر شریف تو را می‌آزارند?

ازآنها كه دستان پدرانه و مهربانت را خون ریز معرفی می‌‌كنند؟

از آنها كه چنان برق شمشیرت را به رخ می‌كشند كه حتی دوستانت را از ظهورت می‌ترسانند؟

می‌خواهم به سوی تو برگردم....یقین دارم برگذشته‌های پر از غفلتم، كریمانه چشم می‌پوشی؛

می‌دانم توبه‌ام را قبول می‌كنی و با آغوش باز مرا می‌پذیری.

من از تو گریزان بودم؛ اما تو هم چون پدری مهربان، دورادور مرا زیر نظر داشتی...

العفو... العفو.... .

(برگرفته از كتاب آشتی با امام عصر «هراتی»)

 

 

درباره وبلاگ

زمانه ی عجیبیست! برخی از مردمان امام گذشته را عاشقند,نه امام حاضر را! میدانی چرا؟ امام گذشته را هر گونه بخواهند تفسیر می کنند اما امام حاضر را باید فرمان برند... و کوفیان عاشورا را اینگونه رقم زدند!!
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان تلنگر و آدرس talangorane.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان


ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 3
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 8
بازدید ماه : 8
بازدید کل : 5631
تعداد مطالب : 17
تعداد نظرات : 6
تعداد آنلاین : 1

Alternative content